پرندگان خارزار (زرکوب،وزیری،دبیر)

کد شناسه :9999
پرندگان خارزار (زرکوب،وزیری،دبیر)
  • دیگر کالاها:
  • قيمت :
    3,840,000 ریال
  • موجود نیست

نویسنده : کالین مک‌کالو ترجمه : امیرعلی راسترو پرندگان خارزار، قصه جنگ انسان است و سرنوشت، قصه جنگ انسان است با خودش، قصه جنگ دایم تیرگی و روشنایی است. پرندگان خارزار از کارزار مرگ و زندگی می گوید و از پیروزی عشق. پدر بریکاسارت ،کشیش ما، داستان را با برگزاری مراسم عشای ربانی در خانه خانم کارسون، پیرزن ثروتمند، در گوشه ای از استرالیا شروع می کند و در همان مراسم است که بیننده متوجه نظر خاص خانم کارسون به پدر روحانی می شود. خانم کارسون عاشق پدر روحانی است و در موقعیتهای مختلف به جلب توجه او می کوشد؛ ولی پدر در مقابل این وسوسه زمینی مقاومت می کند.داستان با ورود کلیری ها، خانواده برادر خانم کارسون، وارد مرحله جدیدی می شود. علاقه شدیدی که بین پدر روحانی و مگی کلیری -دختربچه جذابی که برادرزاده خانم کارسون است و از قضا مورد بی توجهی خانواده، خصوصاً مادر خانواده- بوجود می آید، حسادت پیرزن برمی انگیزد، تا آنجا که سعی به دور کردن آن دو از یکدیگر می کند؛ لیک ناکام می ماند. او تصمیم به انتقام می گیرد.مگی بزرگ و بزرگ تر می شود و عشق بین او و پدر روحانی همچنان جاریست.حالا دیگر مگی زن جوانی شده است و عشق بین او و پدر روحانی، یعنی عشق ممنوعه. کشیش ها نباید ازدواج کنند، مگر اینکه از کشیش بودن دست بکشند؛ نخستین و سوسه... پدر زندگیش را وقف خدا می خواند. نه! او نباید ازدواج کند. خانم کارسون می میرد و پدر برکاسارت را بر سر یک دوراهی بزرگ قرار میدهد؛ او دو وصیت برای پدر به جا می گذارد که در یکی اموالش –به ارزش سیزده میلیون پوند- را به خانواده برادرش بخشیده و در دیگری به کلیسا. او در نامه ای به پدر نوشته است که او می تواند به اختیار خود یکی از دو وصیت نامه را انتخاب کند. اگر پدر وصیت نامه دوم را انتخاب کند می تواند بواسطه این ثروت کلان پیشرفت فراوان کند، و این کار را می کند. او گرچه روی عشقش به مگی پا می گذارد، به واتیکان می رود، و گرچه مگی مطمئن است که او برمی گردد، در آنجا می ماند، تا آنجا که به مقام کاردینالی می رسد. وقتی این خبر به مگی می سد، ناامیدانه ازدواج می کند؛ ازدواجی بدون عشق با مردی که اهل زندگی نیست، و وقتی به اشتباه می خواهد که با یک بچه زندگیش را بهتر کند، اختلافش با شوهر به اوج می رسد و شوهر و بچه اش متنفر می شود. پدر برکاسارت همیشه غمی با خود دارد، او هنوز مگی را به خاطر دارد...