نویسنده : امیرحسن چهلتن این کور و کچلها که من میبینم ریختهاند به اسم هنرپیشه (به نشانهی بیزاری شکلکی در میآورد ) همهشان هم با چارقد و نمیدانم چی! … حتی توی رختخواب!… (به هیجان میآید) و بعد هم با این سینمایی که ما داریم، به زمین میخورد، بعد شوهرش با یک من ریش و سبیل به جای آنکه زیر کتفش را بگیرد و بلندش کند همسایهها را خبر میکند. خاله خانباجیها میآیند خرکشش میکنند.