نویسنده : ویکتور پمبرتون ترجمه : نجمه قشقایی سهم من از این عشق، یکی از داستان های پرطرفدار انگلیسی است که به زبان های دیگری نیز ترجمه شده است. کتابی که فراتر از زمان و مکان، جذابیت خود را حفظ کرده و مخاطب را با شخصیت پردازی های ویژه و سوژه خاص خود سر ذوق آورده است. داستانی از دو خواهر هم خون که چندان شباهتی به یکدیگر ندارند و گاه می توان تضادهایی را به صورت آشکار در دیدگاه و رفتارهایشان مشاهده کرد. روایتی که در حال هوای دوران جنگ به سر می برد و سرشار از حوادث غیر قابل پیش بینی است. گزیده ای از کتاب : بتی کم کم حالش جا آمد و برآمدگی شکمش را فراموش کرد. به سوی پنجره دوید، چشمانش را مالید و بیرون را نگاه کرد. آن خبر حقیقت داشت، جمعیت عظیمی از مردم به خیابان هجوم آورده بودند، بعضی بالا و پایین می پریدند و بعضی فریاد می کشیدند و شعر می خواندند و بقیه هم می رقصیدند. بله، آن خبر حقیقت داشت، جنگ تمام شده بود. سرانجام این جنگ طولانی و لعنتی تمام شد. بتی به فکر فرو رفت، این جنگ چه نفعی برای زندگی بشر داشت؟ آیا اتفاقی که از این به بعد می افتد، واقعا جبران آن سال های سخت، غضبناک و نفرت انگیز را می کند؟ مابریگز هنوز در درگاه ایستاده بود و هق هق گریه می کرد و اشک از روی گونه هایش سرازیر می شد. بتی او را در آغوش گرفت و گفت: «ما، این خیلی خوبه، دیگه همه چیز تموم شد. حالا میتونیم زندگی رو از نو شروع کنیم.»