نویسنده : میچ آلبوم ترجمه : صدیقه ابراهیمی (فخار) نویسنده این اثر را در چهار بخش با عنوان چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان تدوین کرده است. در بخشی از مقدمهی کتاب آمده است: «میچ آلبوم در این کتاب داستان واقعی سفر هشت سالهی شگفتانگیزی را که میان دو دنیا، دو انسان، دو ایمان، دو جامعه پیموده است به زیبایی تعریف میکند، آنگونه که به هر خوانندهای در هر جایی روحیه میدهد و الهام میبخشد. این داستان واقعی با درخواستی غیرعادی شروع میشود: خاخام هشتاد و دو سالهای از اهالی زادگاه آلبوم که مربی علوم دینی دوران کودکی او نیز بوده است، از او میخواهد تهیه و اجرای سخنرانی مراسم فوت او را به عهده بگیرد. میچ آلبوم که احساس میکند شایستگی انجام این کار را ندارد، پیشنهاد میکند باید پیرمرد را بیشتر و بهتر بشناسد و این امر سبب میشود تا به دنیای ایمان و اعتقادی که سالها پیش از دست داده بود، بازگردد. در ضمن با بزهکاری نادم که پس از جان به در بردن از رویدادهای وحشتناک، توبه میکند و به دنیای روحانیت روی میآورد و کشیش کلیسا میشود، برخورد میکند. آلبوم به همراه این دو مرد خدا، نکتهها را کندوکاو میکنند که انسان امروز را به تفکر وامیدارد.»
0 نظر