نویسنده : گراتسیا دلددا ترجمه : بهمن فرزانه رمان «وسوسه» بدون شک یکی از شاهکارهای گراتزیا دلددا، برندة جایزة ادبی نوبل، به شمار میرود. تعداد اندک شخصیتها ، ایجاز زمانی و تمرکز حوادث پیرامون داستان مرکزی، کشش و قدرت خاصی به این اثر بخشیده است. وسوسه، حکایت یک کشیش جوان است که به همراه مادرش به یک دهکده نفرین شده رفته است. جایی که ده سال قبل از او کشیشی داشته که پس از مدتها پارسایی و پاکی روحش را به شیطان میفروشد و تبدیل به یک ابلیس مخوف میشود آنگونه که هنوز روح او در اطراف دهکده پرسه میزند. تا سالها هیچ کشیش جرأت نمیکرده است به این دهکده بیاید و حالا ترس مادر پائولو از این است که پسرش به عاقبت کشیش قبلی دچار شود چرا که متوجه شده است پائولو شبانه به خانهای قدیمی میرود که در آن یک زن تندرست جوان تنها زندگی میکند..... قسمتی از این کتاب : جرات نداشت سؤال خود را به پایان برساند. ولی آن سؤال، مثل سنگی در ته چاه، در ته قلبش جای گرفته بود. «پروردگارا، چرا پائولو نمیبایستی عاشق زنی بشود؟ هر کسی سزاوار عشق است. غلامان، چوپانان، حتّی افراد نابینا و محکومین به زندان. در آن صورت چرا پائولوی او مجاز نیست عاشق بشود؟»
0 نظر